سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فقط برای تو

داشستا عشق

گفتم نرو پرپر میشم

 

گفتی: میخوام رها باشم

 

گفتم: آخه عاشق شدم

 

گفتی:میخوام تنها باشم

 

گفتم: دلم

 

گفتی: بسوز

 

گفتی: یه عمری باز هنوز

 

گفتم: پس عمرم چی میشه

 

گفتی: هدر شد شب و روز

 

گفتم: آخه داغون میشم

 

گفتی: به من خوش میگذره

 

گفتم: بیا چشمام تویی

 

گفتی: آخر کی میخره

 

گفتم: منو جنس میبینی؟

 

گفتی: آره بی قیمتی

 

گفتم: یه روز کسی بودم

 

با من نکن بی حرمتی

 

گفتم: صدام میمیره باز

 

گفتی: با درد بسوز بساز

 

گفتم : حالا که پیر شدم

 

گفتی: که از تو سیر شدم

 

گفتم: تمنا میکنم

 

گفتی: میخوام خردت کنم

 

گفتم: بیا بشکن تنو

 

گفتی: فراموش کن منو



+ نوشته شده در یکشنبه 92/2/8 ساعت 10:14 عصر توسط نرگس ستوده |  نظر


مادرم


 مادرم پنجره را دوست نداشت...

با وجودی که بهار

از همین پنجره می‌آمد و

مهمان دل ما می‌شد

مادرم پنجره را دوست نداشت...

با وجودی که همین پنجره بود

که به ما مژده باز آمدن چلچله ها را می‌داد

مادرم می‌ترسید...

مادرم می‌ترسید..

که لحاف نیمه شب

از روی خواهر کوچک من پس برود

یا که وقتی باران می‌بارد

گوشه قالی ما تر بشود

هر زمستان سرما

روی پیشانی مادر

خطی از غم می‌کاشت

پنجره شیشه نداشت....

عضویت در گروه اینترنتی منصور قیامت



+ نوشته شده در یکشنبه 92/2/8 ساعت 9:24 عصر توسط نرگس ستوده |  نظر


شکستم

من به خودم بد کردم ... من شکستم... وصدای شکستن مرا هیچ کس نفهمید... شاید کسی مرا شکست شاید کسی... اما گله ای نیست


+ نوشته شده در یکشنبه 92/2/8 ساعت 9:0 عصر توسط نرگس ستوده |  نظر


وقتی من میام پشت پنجره

میخوام بیام کنار پنجره ولی خب نمیذارن{#emotions_dlg.102}



+ نوشته شده در یکشنبه 92/2/8 ساعت 8:57 عصر توسط نرگس ستوده |  نظر


چه نسبتی

http://upload.tehran98.com/img1/5mmtsw9gm156o76l0eq.jpg دوست داشتی چه نسبتی بامن داشته باشی



+ نوشته شده در یکشنبه 92/2/8 ساعت 8:55 عصر توسط نرگس ستوده |  نظر


<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>